الگا جون قند نبات مامان وبابا

الگا بانو هنوز یه سالش نشده بود که دست وپا و گوش ولب و زبون و ... خال روی پاشو که با  باباییش مثل هم دارن میشناخت و نشون میداد. الان شکمش و موهاشو هم شناخته. لباسهاشو به تفکیک شلوار -جوراب و..میشناسه. تازه میگم الگا هویجت  کو (هویج رو میدم گاز بزنه دندوناش آروم شه )میره ومیاره.یا مثلا قاشق و چنگال و لیوان و.... خلاصه بلا خوب حالیش میشه که چی میگم.تازه آشپزی هم میکنه .میره سر کابینت ها و قابلمه منو ور میداره اشاره میکنه ک ملاقه هم بدم چون مال خود ش که کوچولو ئه قبول نداره.بعد مثل موش سر آشپز شروع به پختن میکنه .به همه هم میده بخورن البته به بابایی یه قاشق بیشتر از بقیه!!!!!! 

الگا جون ما تازه یکساله شده .حالا دیگه قشنگ مثل یه خانم متشخص راه میره .اصلا هم حاضر نیست چهار دست وپا راه بره فقط رو دو تا پا.به همه جا هم سرک میکشه.بابا و مامان و دده و.... هم میگه.اینقدر هم ادا میریزه و خودش رو لوس میکنه که نگو .وقتی نگاش میکنم باورم نمیشه که این همون جوجوی کوچولویه که پارسال به دنیا اومده.